در روزهای پر التهاب بازار و رونق گرفتن فعالیت دلالان ارز و سکه مهمترین نمودی که در چهره اقتصاد یک کشور به چشم می خورد کاهش شدید واحد پول کشور است. اقتصادانان برای توجیه این مسئله دست به دامان توازن عرضه و تقاضا می شوند، یعنی ساده ترین کار؛ اما زمانی که با دقت در اظهارات مسئولین دولت از جمله مسئولین وزارت اقتصاد و دارایی و بانک مرکزی تمرکز می کنیم، مسائلی مثل جوسازی رسانه ها (خارجی یا داخلی)، شایعه سازی و عدم آگاهی مردم از کفایت ذخایر دلار و طلا در خزانه بانک مرکزی را نیز در اظهارات مسئولین می بینیم؛ که از عوامل ورود شوک در بازار عنوان می شود. کمی از بازار ارز و طلا دور می شویم خروج ریال از حسابهای بانکی، کاهش رونق بورس، افزایش نرخ کالاها و از همه بدتر احتکار اجناس را نیز شاهد هستیم. در صورت ادامه التهاب بازار حتی مردم عادی هم به این موج اضافه می شوند. خانواده ها تصمیمات خرید خود را زودتر از موعد عملی می کنند حتی زنان خانه دار به خرید جواهرات روی می آورند. برای ترسیم اجمالی این اتفاق می توان به تصویر مردمی اشاره کرد که بر یک کشتی سوار هستند و هرکدام به بریدن بخشی از بدنه کشتی مشغولند.

همه اینها به اقتصاددانان می گوید عرضه و تقاضا عارضه است نه درد؛ و اثر توزیع دلار و سکه به بازار تنها تزریق مسکنی برای کاهش درد مقطعی محسوب می شود. براستی راه حل چیست؟ برای پاسخ به این پرسش بهتر است ابتدا بپرسیم درد اقتصاد کشور چیست؟

توجه به تاریخ ایران نشان می دهد درد بی اعتمادی مردم نسبت به توانایی دولت در حفظ دارایی مردم عامل اصلی این وضعیت است. از آنجا که مدیریت اقتصادی مملکت از خلا مشروعیت نزد مردم رنج می برد، مردم خود برای حفظ دارایی های خود تلاش می کنند. کار بجایی رسیده است که اگر دیروز رسانه های معاند برای اقناع مردم به تبدیل وجوه، دست به دامن تحلیل های فریبنده اقتصادی می شدند اما  امروز تنها به انتشار تهدید رئیس جمهور امریکا می پردازند و در داخل نیز نفوذی های اقتصادی آنان، در تکمیل این پازل، تنها بذر میل بازار به خرید دلار و سکه را می کارند.

با این تفاسیر زمین بازی همه عوامل اثر گذار از جمله شایعه سازی، ناامیدسازی و … ذهن مردم است؛ ترسیم کاهش درآمدهای ارزی دولت(عدم توازن عرضه و تقاضا)  و تحریک نا خودآگاه آنان برای عقب نماندن یا نجات سرمایه.
اگر به مسئولین اقتصادیمان در داشتن عزم کنترل این بحران خوش بین باشیم وضعیت کشور ما به مثابه تیم فوتبالی است که تلاش می کند به حریف خود گل بزند و از حریف نیز گل نخورد اما بازیکنان گل بخودی می زنند. گل بخودی که زیر فشار شدید تیم حریف شکل می گیرد و مردم در این وضعیت مقصر نیستند. دولت بایستی ابتدا مردم را از زیر فشار خارج کند.
در این بین افرادی که دارایی آنان غیر نقدی(ریال)، خصوصاً از نوع طلا، دلار، زمین و …  است با آرامش به نظر می رسند. بله کلید برگشت مشروعیت دولت نزد مردم، تبدیل دارایی آنان است. شاید در گذشته حذف ریال و پول نقد غیر ممکن به نظر می رسید اما امروز با بانکداری الکترونیک این امر دشوار نیست. برای بی اثر کردن حربه دشمن بایستی تمامی اموال و دارایی های مردم با طلا ارزش گذاری شود و با کارتهای الکترونیکی با واحد طلا تراکنش های مالی ثبت شود. اگر چه در ظاهر به نظر برسد خرج زیادی برای تامین طلا روی دست دولت می گذارد اما اگر حذف هزینه های آشفتگی بازار، انتقال طلا و جواهرات مردم به بانکها بمنظور تبدیل آن به کارت اعتباری با واحد طلا( برای محفوظ نگه داشتن آن از سرقت) و امکان پیش فروش طلا برای پرداخت بدهی های دولت، حذف نقدینگی، فراهم نمودن زمینه برای برابری صد در صد پول با پشتوانه واقعی طلا و … را در نظر بگیریم این امر دور از دسترس نخواهد بود. امروز ضروری است که اقتصادانان دلسوز به راه هایی همچون این طرح، برای بازسازی مشروعیت دولت در توانایی حفظ داراییهای مردم بیاندیشند. فراموش نکنیم تبدیل واحد پول به ارزش طلا، آرمانی است که بشر از گذشته دور برای حفظ امنیت اقتصادی خود و خانواده داشته است.