شاید در گذشته در این ادعا که “شناخت جهان اجتماعی و رفتار اجتماعی بدون ملاحظه معنا و ارزش و غایات انسانی آن جامعه به نحو کامل ممکن نیست.” اتفاق نظر نبوده است اما امروز این ادعا در اکثر جوامع علمی به اثبات رسیده است. همانطور که ماکس وبر در کتاب اقتصاد و جامعه خود با شاهد گرفتن تفاوتهای باورهای دینی جوامع شمال (مذهب پروتستان) و جنوب (مذهب کاتولیک) اروپا یعنی میل بیشتر پروتستانها در ایجاد زندگی بهتر با تکیه بر دو اصل برانگیختگی( انسانهای خوب توسط خداوند انتخاب می شوند و به سعادت اخروی می رسند و نشانه برانگیختگی آنان سعادت زندگی دنیوی آنهاست) و اصل تکلیف(عمل به تکالیف انسانی)؛ باورهای مردم را عامل موفقیتهای اقتصادی دولتهای شمال اروپا می داند، کشور ما نیز می بایست به باورهای مردم به عنوان عامل موفقیتها و شکستهاتوجه بیشتری کند. برای نمونه امروزه دغدغه مردم ما کمک بانکها به پروژهای عام المنفعه و پرداخت تسهیلات کم بهره به بخشهای تولیدی  است. برای مثال بخش کشاورزی با تولید محصولاتی با طعم و ژنوتیپهای بی نظیر مثل انار، بادام ، پسته، گردو، زعفران، خرما و … نام و برند ایران را در دنیا ترویج می کند و حس رضایت و باور مردم را تقویت می کند. خواسته بحقی که لازم است دولتها با عاملیت بانکهای تخصصی به تقویت آن بپردازند. اما از توانایی ها و تمایلات دولتها که در قالب مجموعه ای از منابع مالی محدود وترتیب اهمیت پروژه ها تعریف می شود  که بگذریم، ما مردم به چه میزان در حفظ این تولیدات بی نظیر تلاش می کنیم؟ شکی نیست بانک کشاورزی به عنوان بانک عامل و دارای ارزشهای متعالی و عام المنفعه،  با داشتن منابع کافی و کم بهره امکان حمایت موثر از این بخش را خواهد داشت چیزی که امروز از آن محروم است. ولی تغییر نگرش مردم در انتقال منابع خود از بانکهای غیر تخصصی یا دارای ارزشهای اقتصادی و مالی به بانک تخصصی و دارای وظایف و اهداف حمایتی همچنین پرهیز ازافتتاح حسابهای با سود بالا در بانک کشاورزی، در گذر زمان، بخش کشاورزی را از تکیه بر دولت بی نیاز می نماید. امری که در سایر بخشها نیز قابلیت تحقق دارد. تجربه نشان داده است در جوامعی که مردم خود سکان دار اداره امور خود شده اند و بخش خصوص وابستگی کمتری به دولتها داشته است آن جوامع کمترین انحراف و مشکل را داشته اند.