در طول تاریخ و در همه جوامع انسانها برای زندگی بهتر بر مبنای باورهای خود اقدام به گروه بندی و دسته بندی هایی در بین خود کرده اند و در نهایت قوی ترین گروه با شکلهای مختلف حاکمیت خود بر جامعه را بسته به میزان توانمندی، منابع، جمعیت، موقعیت زمانی و مکانی گروه ، بر سایر گروه ها تحمیل می کردند. این حاکمیت می توانست از جمعیت اندکی مثل قبیله تا جمعیت بزرگی مثل امپراطوری گسترش یابد. در طول تاریخ جوامعی که با بینش حاصل از سیاستهای یک رهبر کاریزماتیک و آگاه یا آگاهی ریشه دار در فرهنگ و ادب آن جامعه در راه بدست آوردن قدرت کوشیده اند بهتر توانسته اند ضمن  پیگیری آرزوها و آمال خود؛ وحدت و انسجام جامعه خود را در مقابل تهاجم سایر جوامع و کشورها حفظ نمایند و آینده روشن تری را برای مردم خود رقم زده اند. کشور ما نیز در آخرین حادثه تاریخی خود در پایان دادن به حکومت دوران پهلوی این نزاع و رقابت بین گروهها را به بالاترین سطح خود برای بدست آوردن حاکمیت، مدیریت کرده است که در نهایت به تشکیل نظام جمهوری اسلامی انجامیده است. و درست در همان زمان با دشمن خارجی روبرو شده است. موضوعی که در طول تاریخ سابقه داشته و کشورهای زیادی را از هم متلاشی نموده است. آنچه سرزمین ایران تاکنون شاهد آن بوده است از داغ بجای مانده از جدایی بخشی از سرزمین ایران تا آبادانی بخش از این سرزمین، حاصل همین تقابل و گروه بندی بین مردم این سرزمین بوده است. اینکه در دوران قاجار و پهلوی، کشور به جدایی بخشی از میهن تن در می دهد تنها حاصل ناتوانی حاکمان نبوده است، بلکه مردم نیز در آنچه اتفاق افتاده است بی تقصیر نبوده اند. بر کسی پوشیده نیست که وقتی حکومتی در حال جنگ با کشوری وسیع و قدرتمند در حد روسیه است برای مقابله، کشور با مشکلاتی مثل تهیه ارزاق، داغ فرزندان میهن، هزینه های کشوری و لشکری سرسام آور، گرانی، قحطی و … روبرو می شود. در این زمان سلایق مختلف مردم در تقابل با این مشکلات جریانی را شکل می دهد که می تواند بر تصمیم حاکمیت در استمرار و اصرار بر جنگ و دفاع از منافع و خاک وطن تاثیر بگذارد و یا می تواند این فشارها باعث شود حاکمیت به خواسته دشمنان میهن تن دهد. سیاستی که منجر به جدایی بخشی از کشور در عهد نامه های گلستان و ترکمنچای شد تنها بدلیل خیانت وزیر امور خارجه و نیرنگ کشورهای فرانسه، انگلیس و روسیه نبود بلکه این کشورها با کمک مزدوران آنها در میهن، هدایت افکار جامعه را در پایان دادن به جنگ در دست گرفته اند. جامعه دوران قاجار بدلیل ناآگاهی، یا ناتوانی در ورود به مسائل سیاسی کلان، توان مقابله با این حربه و سیاست فریب را نداشته است و بهمین دلیل در ابتدا و قبل از پذیرش دربار قاجار، افکار جامعه برای پایان دادن به این جنگ به اجماع رسیده است  تا پس از آن دربار قاجار موافقت نماید بخش بزرگ، استراتژیک و حاصلخیزی، از میهن جدا شود.

کسی چه می داند منازعات و اختلافات امروز ما در آینده چگونه قضاوت شود و چه کسانی و با چه اهدافی در هدایت اذهان ما تلاش کرده اند؟ تاریخ و گذر زمان بسیاری از مسائل پشت پرده را روشن می کند. اینکه چرا یک دولت تسلیم خواسته های یک قدرت خارجی می شود بدون شک تنها حاصل خیانت مسئولین نیست بلکه آگاهی، وحدت، خواست و پیگیری مردم، سخت کوشی، تحمل و صبر مردم در برابر مصائبی که در زمان بحران بر وطن تحمیل می شود نیز در موفقیت حاکمان نقش بسزایی دارد.